شاعر: سمیع حامد
هر قدر سیم خاردار کشند
در گذرگاه تو حصار کشند
روی لبخند تو حجاب کشند
پرده بر چشم آفتاب کشند
هرقدر زندهات به گور کنند
از خیابان نور دور کنند
هرچه کوشند پاره پاره شوی
تو شگفتن شوی، شراره شوی
تو کبوتر شوی، ستاره شوی
در شب تلخ، قند ماه استی
تو پناهنده نه، پناه استی
نزنی «ری» سر فلک، دختر!
آسمان زمین خویش استی
گرچه آواره کردهاند ترا
تو خودت سرزمین خویش استی!