نویسنده: سائمه سلطانی
سه سال قبل، در ۱۵ آگوست، افغانستان طی معاملهیی میان آمریکا و دولت اسبق، جمهوریت، به طالبان سپرده شد. در این سه سال، افغانستان صدمات جبرانناپذیری را متحمل گردیده است. زنان از صحنهی کار و جامعه حذف شدند. مکاتب و دانشگاهها برای زنان مسدود گردیدند. طالبان حتا سر مانکنهای زنانه را بریدند. تصور کنیم اگر تنها راه نجات زنان از مردسالاری تبدیل شدنشان به مانکن بود، پدرسالاری اسلامی حتا در همان حالت هم آنها را سر میبرید!
سرکوب و محدودیتهای اجتماعی
حرفهی آرایشگری زنان ممنوع اعلام شد و حتا تعدادی از عروسها و زنان آرایشگر به دلیل آرایشکردن دستگیر و مورد لتوکوب قرار گرفتند. نمایش چهرهی زنان در رسانهها مشروط به سانسور آن با حجاب و ماسک گردید. در دستورات محلی حتا زنان از خریدن گوشی هوشمند و سیمکارت منع شدند. شکایات زنان در دادگاههای خانوادگی تحویل گرفته نمیشوند.
ممنوعیتهای گسترده و نقض حقوق زنان
دوختن لباسهای زنانه برای خیاطان مرد ممنوع و دکانهای آنها مسدود گردید. ورود زنان به پارکها و تفریحگاهها ممنوع اعلام شد. کورسهای زبانآموزی و مراکز آموزشی کوتاهمدت به علت حضور زنان نوجوان و جوان مسدود گردید. هر قدر که حکومت مکاتب، دانشگاهها و مراکز کوتاهمدت آموزشی را به روی زنان میبندد، به همان میزان مدارس و مساجد را به روی آنها میگشاید، چون میداند که اینجا آموزش به نفع نظام حاکم است نه به ضرر آن. سفر زنان بدون محرم ممنوع اعلام شد و حتا زنان بدون محرم در جاده و خیابان نیز مورد بازجویی و اذیت و آزار نیروهای حکومتی قرار میگیرند. شلاقزدن زنان در محضر عام به روزمرگی این حکومت تبدیل شده است.
دستگاه قضایی بهعنوان ابزار سرکوب
دستگاه قضایی حاکمیت طالبان حیثیت ماشین سرکوب، شکنجه و صدور شنیعترین مجازاتهایی چون سنگسار، اعدام، ریختن دیوار بر سر متهمین، قطع دست، شلاق و… را دارد. میتوان دستگاه قضایی و امر به معروف و نهی از منکر این حکومت را نوعی انگیزیسیون اسلامی در قرن ۲۱ خواند. تنها چیزی که در این میان به شکل سیستمی و زنجیرهیی به خود گرفته است، زنکُشی و تجاوز بر زنان و الجیبیتیکیوپلاسها است. طالبان و حقانیها بهطور مکرر از تجاوز به عنوان ابزار سرکوب و تنبیه زنان و اقلیتهای جنسی/ جنسیتی استفاده کردهاند. قتل زنان عادی تا زنان نخبه همواره و هر از گاهی در جامعه اتفاق میافتد و خانوادهها به دلیل فشار حکومتی صدای خود را نمیتوانند بلند کنند.
تفتیش پوشش و ظاهر
از آنجایی که پوشش و ظاهر افراد در جوامع اسلامی به عنوان بیرق حکومت اسلامی پنداشته میشود، نظارت بر پوشش و ظاهر افراد تحت نظارت طالبان قرار گرفته و برای زن و مرد این جامعه کُدهای مشخص پوششی و ظاهری در نظر گرفته شده است. زنان باید سراپا با چادری یا حجاب سیاه عربی پوشیده باشند و مردان با پیراهن تنبان، موهای غیرغربی و ریش بلند.
تأثیر توتالیتاریسم اسلامی بر رسانهها و آموزش
واضح است که در چنین حالتی رسانهها هم از سلطهی توتالیتاریسم اسلامی در امان نیستند. این موضوع را میتوان در تغییر محتویات نشراتی، سبک پوشش مجریان زن، بازداشت، شکنجه، زندان، قتل و اختطاف حکومتی خبرنگاران به وضوح مشاهده کرد. نهادهای آموزش و پرورش و تحصیلات عالی حتا اگر کاملاً اسلامی نشده باشند، حداقل مضامین خلاف اصول اسلامی حذف یا سانسور شدهاند.
ناکامی جامعه در مبارزه با طالبان
با این حال، اینکه چرا هنوز علیه طالبان بهجز جنبش زنان، هیچ قدرت دیگری از جامعه برای مبارزه شکل نگرفته است، بر میگردد به فانتزی، پروپاگندا و افسانهی «اسلام واقعی». اگر این فانتزی و پروپاگندا نبود، اکنون بهترین موقعیت برای مواجهکردن جامعهی افغانستان با چهرهی زشت اسلام سیاسی بود، تا دیگر هیچگاه فریب و هوس برقراری حکومت اسلامی را نخورند. البته جامعهی مدنی اسبق، سیاسیون اسبق، نخبگان، نویسندگان، شاعران و خبرنگاران دولت جمهوریت دست بلندی در ترویج و گسترش این پروپاگندای اسلام واقعی داشتهاند و اکنون هم با ترویج و بهکارگیری آن میخواهند عاملیت و قدسیت اسلام سیاسی را در ذهنیت عمومی حفظ کنند.