مبارزات زنان بلوچ در پاکستان‌

نویسنده: سائمه سلطانی
در آغاز قرن بیست‌ویکم، چهارمین مبارزه‌ی مسلحانه در تاریخ مدرن بلوچستان پاکستان علیه ستم ملی و استثمار آغاز شد. برخلاف مبارزات مسلحانه‌ی گذشته بلوچ‌ها که محدود به قبایل خاصی بود، این‌بار مبارزه به تمامی نقاط بلوچستان گسترش یافت و تعداد زیادی از جوانان تحصیل‌کرده را به خود جذب کرد. برای سرکوب این قیام مسلحانه، از یک‌سو دولت عملیات نظامی وحشیانه را آغاز کرد و از سوی دیگر مناطق مختلف بلوچستان به گروه‌های جنایتکار سپرده شد تا در سرکوب معترضان و مبارزان بازوی راست حکومت گردند؛ به عنوان مثال، منطقه‌ی جهلوان به جنایتکار بدنام شفیق مینگل و منطقه‌ی سراوان به سراج ریسانی سپرده شد. گروه‌های زیر دست جنایتکاران توسط مردم محلی به‌عنوان «جوخه‌های مرگ» معرفی شدند. این گروه‌ها سلول‌های مخصوص برای شکنجه‌ داشتند که در آن فعالان سیاسی ربوده‌شده‌ی بلوچ به‌طور وحشیانه شکنجه و اجسادشان مثله می‌شدند. در سال ۲۰۱۴، یک گور دسته‌جمعی در شهر دورافتاده‌ی «توتک» بلوچستان کشف شد که حدود دوصد جسد تجزیه‌شده در آن وجود داشت. بر اساس گزارش‌ها، این اجساد متعلق به افرادی بودند که در سلول‌های شکنجه‌ی شفیق مینگل تا حد مرگ شکنجه شده بودند.
اما در جبهه‌ی ایدئولوژیک، برای از بین بردن جنبش مترقی آزادی‌بخش ملی، تاریک‌اندیشی مذهبی و گروه‌های تروریستی فرقه‌گرا از سوی قدرت مرکزی تقویه و ترویج گردیدند. بیش از یک دهه است که دولت عمداً ‌«گروه‌های مرگ» را در شهرها و مناطق بلوچستان آزاد گذاشته است. این گروه‌ها در واقع مجموعه‌یی از عناصر لمپن و جنایتکار هستند که وظیفه‌ی آن‌ها تخریب فعالیت‌های سیاسی رادیکال، ربودن فعالان سیاسی، شکنجه، قتل و سپس رها کردن اجساد مثله‌شده است. فضای وحشت کل استان را فرا گرفته، هر روز یک حکومت نظامی اعلام‌نشده برقرار می‌شود. در عین حال، برگزاری تجمعات سیاسی به معنای دعوت به مرگ است. فضای ترس چنان حاکم است که مردم حتی در مراسم‌های تسلیت نیز از صحبت با یکدیگر خودداری می‌کنند، تا مبادا صحبت‌ها به مسائل سیاسی کشیده شده و عوامل مخفی «گروه مرگ» آن را بشنوند. حتی برای برگزاری مراسم ازدواج نیاز به مجوز از مقامات است تا مبادا نیروهای امنیتی آن را با تجمعات سیاسی اشتباه گرفته و به آن شلیک کنند.
در ماه می ۲۰۲۰، حادثه‌یی در شهر «تربت» بلوچستان رخ‌داد که اعتراضات گسترده‌یی را در پی داشت. این حادثه طوری اتفاق افتاد که اوباش «جوخه‌ی مرگ» به خانه‌یی در آن شهر یورش بردند و زنی به نام ملک‌ناز را کشتند و دختر خردسالش را زخمی کردند. در آن زمان، اعتراضات گسترده‌ای علیه این حادثه صورت گرفت. در جریان این اعتراضات، کمیته‌ی همبستگی بلوچ (Baloch Yakjehti Committee) شکل گرفت که زنان جوان بلوچ نقش مهمی در آن ایفا کردند. این اعتراضات به تمامی شهرها و مناطق بزرگ بلوچستان گسترش یافت. از آن زمان به بعد، زنان بلوچ نقش پیشروی در جنبش بلوچ ایفا کرده‌اند. این واقعیت با توجه به جامعه پدرسالار و عقب‌مانده‌ی بلوچستان، یک گام مثبت محسوب می‌شود. این آغاز بیداری سیاسی در برابر ستم ملی بی‌رحمانه بود و پس از سال‌ها سرکوب، مردم شروع به غلبه بر ترس خود کردند.
جنبش کنونی به رهبری ماهرنگ بلوچ در واکنش به قتل بلاچ بلوچ، در واقع ادامه‌ی همان جنبش یاد شده است؛ اما در مقیاسی بالاتر. البته، خواسته‌ی فوری این جنبش بازگرداندن افراد ناپدیدشده و برچیدن جوخه‌های مرگ و واحد مبارزه با تروریسم (CTD) است، اما در اصل این اوج‌گیری سیاسی و جنبش توده‌یی بخش جدایی‌ناپذیر جنبش گسترده‌تری علیه ستم ملی است که از ابتدای تشکیل دولت پاکستان با نوسانات ادامه داشته است.
آنچه فرق مبارزه‌ی کنونی جنبش بلوچ را با سایر مدافعان آن، به‌خصوص شکل اسلامی_تروریستی، و حزبی و نخبه‌یی آن بارز می‌کند در چند نکته خلاصه می‌شود:
• زنان بلوچ در رهبری: رهبری این جنبش به‌دست زنان بلوچ است. ماهرنگ بلوچ و تعدادی از زنان جوان هم‌سنگر او با وجود خطر حذف از سوی دستگاه ترور حکومتی و دستگاه‌های غیررسمی این دولت شبیه «جوخه‌های مرگ» فراخوان اعتراض صدهزارنفری را صادر کردند و زمینه‌ی بسیج تاریخی را علیه ترور سریالی مردان بلوچ توسط حکومت پاکستان فراهم ساختند. از این‌جا به بعد جامعه‌ی پاکستان با جنبش توده‌یی مواجه است که هرلحظه امکان دارد باعث تغییر عمیقی در توازان اوضاع داخلی و دستگاه قدرت این کشور گردد.
• سهم بی‌شمار زنان در جنبش فعلی: مبارزه‌ی بلوچ‌ها در شکل مردانه‌ی آن همواره در دام گروه‌های جنایتکار شبیه «جوخه‌های مرگ» و سایر گروه‌های اسلام‌گرای مرتبط با حکومت افتاده و آن مردان مبارز به هر شکلی از سوی ارتش و باندهای غیررسمی رژیم حاکم مفقود شده و جسدهای مثله‌شده‌ی‌شان در جاده‌ها پرت می‌شوند. از این‌رو، زنان با از دست‌دادن مردان خانواده منحیث نان‌آوران و عدم مساعدبودن بازار کار برای‌شان، عمیق‌ترین فشارها را متحمل می‌شوند. به همین دلیل با جرقه‌خوردن جنبش اخیر به رهبری ماهرنگ بلوچ زمینه‌یی برای توقف این چرخه‌ی مستبدانه و آدم‌خوار حکومت را دریافتند و سیل عظیمی از زنان بلوچ منحیث متضررترین گروه قربانی این سیاست ترور زنجیره‌یی مردان بلوچ، خو شان را با این جنبش هم‌قدم ساختند. زنان بلوچ به‌قدری از این سیاست ترورحلقه‌یی به لب رسیده‌اند که حتا تعدادی از آن‌ها حاضرند برای انتقام و توقف این چرخه با گروه‌های مسلح ارتجاعی_اسلامی که خود بازتولید رژیم حاکمیت مرکزی‌اند، همراه شوند. شاری و سومیه قلندرانی نمونه‌هایی از این زنان‌اند.
• تکان جمعی: جنبش ماهرنگ بلوچ نه تنها جامعه‌ی بلوچ پاکستان را نسبت به اتخاذ موضع علیه استبداد حکومتی دولت پاکستان تکان داد، بل‌که کلیت اقلیت‌های تحت ستم در پاکستان را در رابطه با آن‌چه از سوی قدرت مرکزی علیه این اقلیت‌ها صورت می‌گیرد، هشدار داد.
• وابستگی گروه‌های مخالف جنبش کنونی بلوچ‌ها: آن‌چه گروه‌های مدافع بلوچ، چه مسلح و چه غیر مسلح برای دفاع از مردم بلوچستان انجام دادند، در داخل اصول فاشیستی طبقه‌ی حاکم بوده و برخلاف شعارهای‌شان که حذف ستم ملی بود، خود به منظور پول و قدرت جذب نظام حاکم گردیده و بخش فعالی از این ستم ملی علیه گروه خودی گردیدند و ماشین ترور و سرکوب را در میان مردم خود سرعت بخشیدند.
• جای‌گزینی آگاهی سیاسی_اقتصادی با مبارزه‌ی مسلحانه: ماهرنگ بلوچ بسیج عمومی را با برگزاری تجمعات صدهزارنفری با رویکرد آگاهی‌دهی سیاسی بر مبارزه مسلحانه ارجحیت بخشید و غیر مستقیم تذکر داد شورش و بسیج جمعی با روند آگاهی‌دهی قدرتمندتر از مبارزه‌ی مسلحانه عمل می‌کند.

به اشتراک بگذارید: