پدرسالاری مدرن و بهره‌کشی دوگانه از زنان در افغانستان

نویسنده: فرزانه پناهی
نابرابری جنسیتی در افغانستان پدیده‌ی چندوجهی و پیچیده است که از عوامل فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی منشأ می‌گیرد. این عوامل در تعامل با یک‌دیگر ساختارهای پدرسالارانه‌یی را شکل داده‌اند که نه‌تنها زنان را از قدرت و اختیار محروم می‌کند، بل‌که آن‌ها را در دو عرصه‌ی متضاد، یعنی کار بیرون از خانه و وظایف خانگی، به بهره‌کشی دوگانه دچار کرده است.
یکی از ایده‌های محوری در تلاش برای بهبود وضعیت زنان، استقلال مالی است؛ اما این مفهوم هنگامی که در بافت پدرسالاری مدرن قرار می‌گیرد، دچار تناقض می‌شود. حتا اگر زنی از نظر اقتصادی مستقل شود و در بازار کار مشارکت داشته باشد، هم‌چنان تحت سلطه‌ی ساختارهایی قرار می‌گیرد که نقش‌های سنتی او را به‌عنوان همسر، مادر و خانه‌دار از بین نمی‌برند. در واقع، استقلال مالی به‌تنهایی نمی‌تواند زن افغانستانی را از قید و بندهای اجتماعی و فرهنگی رها کند.
زنانی که در خارج از خانه شاغل هستند، پس از بازگشت به خانه با نقش‌های سنگین و سنتی مادری، همسری و خانه‌داری روبه‌رو می‌شوند؛ برای مثال، زنی که روزانه در یک اداره یا مزرعه کار می‌کند، شب هنگام از او انتظار می‌رود که به تمام وظایف خانگی نیز رسیدگی کند: پخت‌وپز، شست‌وشوی لباس‌ها، نظافت منزل، مراقبت از کودکان و رفع نیازهای همسر. این وظایف که حتا در شرایط عادی انرژی و زمان زیادی می‌طلبند، حالا برای زنی که در بیرون از خانه نیز کار کرده است، بار مضاعف محسوب می‌شوند.
مادری یکی از نقش‌هایی است که به‌طور سنتی به زنان واگذار شده و به‌عنوان یک وظیفه‌ی حیاتی، اما نادیده گرفته‌شده در جامعه‌ی پدرسالارانه‌ی افغانستان شناخته می‌شود. زن، حتا اگر در بیرون از خانه شغلی داشته باشد، هم‌چنان باید مراقبت از کودکان، تربیت آن‌ها و رسیدگی به نیازهای احساسی و جسمی‌شان را از یاد نبرد. از این‌رو، مادر بودن یک وظیفه‌ی خانوادگی برای کنترل اجتماعی زنان است؛ جامعه از زنان انتظار دارد که این نقش را بدون توجه به شرایط دیگرشان، به‌طور کامل و بی‌چون‌وچرا انجام دهند.
نقش همسری نیز در پدرسالاری مدرن به‌عنوان یکی از ابزارهای مهم کنترل زنان در خانه تلقی می‌شود. زن حتا اگر درآمدی کسب کند، هم‌چنان تحت فشارهای فرهنگی و اجتماعی است که او را در خدمت خواسته‌ها و نیازهای همسرش قرار می‌دهد. برای مثال، از زن انتظار می‌رود که علاوه بر کار بیرون از خانه، نیازهای عاطفی و فیزیکی همسرش را برآورده کند. در بسیاری از موارد، تمکین به خواسته‌های همسر در جامعه‌یی که سلطه‌ی مردان را مشروعیت می‌بخشد، بخشی از وظایف غیرقابل انکار زن محسوب می‌شود.


این نقش‌های همسری و مادری، زن را در فضای خانه به انقیاد می‌کشند و او را به موجودی تبدیل می‌کنند که به‌رغم داشتن استقلال اقتصادی، هم‌چنان قدرت تصمیم‌گیری یا کنترل زندگی خود را ندارد. به بیان دیگر، زن در خانه هم‌چنان تحت سلطه‌ی مرد قرار دارد و حتا استقلال مالی نیز این سلطه را به چالش نمی‌کشد.
کارهای خانگی؛ بهره‌کشی از نیروی کار زنان
کارهای خانگی، از جمله پخت‌وپز، شست‌وشو و مراقبت از خانواده، به‌عنوان وظایف «طبیعی» برای زنان تعریف شده است. در خانواده‌های افغانستانی، حتا اگر زن روزانه ساعت‌های طولانی در بیرون از خانه کار کند، وظایف خانگی هم‌چنان بر عهده‌ی اوست. این کارهای خانگی، که اغلب نادیده گرفته می‌شوند و به‌عنوان کار واقعی شناخته نمی‌شوند، نوعی بهره‌کشی از نیروی کار زن در خانه هستند. زنان بدون دریافت هیچ‌گونه پاداش یا ارزش اجتماعی برای این کارها، تحت فشارهای اجتماعی قرار می‌گیرند که این وظایف را به‌عنوان وظیفه‌ی ذاتی انجام دهند.


این بهره‌کشی دوگانه از زنان، آن‌ها را به موجوداتی تبدیل می‌کنند که در هیچ‌یک از عرصه‌های زندگی خود، چه در خانه و چه در محیط کار، آزادی و اختیار کامل ندارند. در فضای خانه، زنان هم‌چنان تحت کنترل ساختارهای سنتی و پدرسالارانه هستند و از آن‌ها انتظار می‌روند که نقش‌های همسری، مادری و خانه‌داری را بدون هیچ‌گونه خللی ایفا کنند. در محیط کار، مشارکت اقتصادی آنان به‌عنوان ابزاری برای بهبود وضعیت اقتصادی خانواده و در نهایت، رفاه مردان تلقی می‌شود، بدون آن‌که سهم واقعی از قدرت یا ارزش اجتماعی در این فرایند به دست آورند.
عقاید دینی و سنت‌های اجتماعی در افغانستان به‌طور سیستماتیک از این ساختارهای پدرسالارانه حمایت می‌کنند. در چنین فضایی، زنانی که تلاش می‌کنند از چارچوب‌های نابرابر خارج شوند، نه‌تنها با مقاومت‌های اجتماعی، بل‌که گاه با خشونت و طرد اجتماعی مواجه می‌شوند. دین و سنت چنان ابزارهای قدرتمند برای کنترل زنان به شمار می‌روند و هرگونه تخطی از نقش‌های تعریف‌شده برای آن‌ها به‌عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی تلقی می‌شود.
از این‌رو، هرگونه تلاش برای بهبود وضعیت زنان در افغانستان باید فراتر از استقلال مالی باشد. تغییرات واقعی تنها زمانی ممکن است که ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و دینی که این نابرابری‌ها را بازتولید می‌کنند، به چالش کشیده شوند. این امر مستلزم یک مبارزه‌ی جامع است که نه‌تنها شرایط اقتصادی زنان را بهبود بخشد، بل‌که به آنان امکان دهد که به‌عنوان انسان‌های آزاد و خودمختار در تمامی عرصه‌های زندگی خود تصمیم‌گیری کنند. تنها از طریق بازنگری عمیق در نقش‌های مادری، همسری و خانه‌داری و به چالش‌کشیدن ارزش‌های سنتی و دینی می‌توان به تغییر پایدار و معنادار در زندگی زنان افغانستان دست یافت.

به اشتراک بگذارید: