نویسنده: سائمه سلطانی
براساس گزارش رسانهها یک زن جوان در ولسوالی چاهآب تخار، به اتهام نداشتن پردهی بکارت یا رابطهی جنسی قبل از ازدواج به قتل رسیده است.
در اکثر جوامع، بهویژه جوامع سنتی_اسلامی پردهی بکارت نمادی از «پاکدامنی» و «عفت» زنان پنداشته میشود. مفهوم بکارت، که بهطور نادرستی به معیار تشخیص باکرهگی زنان گره خورده، از منظر نقد فمینیستی با انتقادهای جدی مواجه است؛ زیرا نظر به استدلال فمینیستها پردهی بکارت، نه بهعنوان یک بخش بیولوژیکی بدن زنان، بلکه ابزاری برای کنترل بدن زنان پنداشته میشود.
ازاینرو، پردهی بکارت یکی از دلایل مهم قتلهای ناموسی به حساب میرود.
نادرستی پردهی بکارت به معنای غالب آن
براساس اعلامیهی سازمان جهانی صحت(WHO) آزمایش پردهی بکارت عمل کاملاً غیراخلاقی و غیر علمی است. نظر به این گزارش، هیچ آزمایش فزیکی و پزشکی قادر به تعیین باکرهگی زنان نیست؛ زیرا این یک مفهوم برساختهی اجتماعی_فرهنگی است تا بیولوژیکی و علمی.
باور نادرست در رابطه با پارهشدن پردهی بکارت در نخستین رابطهی جنسی
پردهی بکارت همواره در اولین رابطهی جنسی پاره نمیشود؛ زیرا در بعضی از زنان، ممکن این پرده با گذشت زمان کشیده و نازک شود، در برخی دیگر از آنها، حتا تا بعد از ازدواج نیز تغییر نکند و مهمتر اینکه یک تعداد بدون این پرده متولد میشوند. حتا اگر فرض بر این باشد که پردهی بکارت منحیث مشخصکنندهی رابطهی جنسی زنان فرض شود، بازهم قادر به تشخیص باکرهگی نمیتواند باشد.
نابرابری جنسیتی
باور به پردهی بکارت و باکرهگی جنسی در زنان، نابرابری جنسیتی را تقویت میکند؛ زیرا نظر به گزارشها، این واضح است که مردان در جوامع سنتی و اسلامی بارها در روابط خارج از ازدواج بودهاند و هیچگاه معیاری برای تشخیص و آزمایش باکرهگی آنان وجود نداشته و نه حتا مورد سوال قرار گرفتهاند. این درحالی است که زنان نهتنها مورد آزمایش و بازجویی قرار میگیرند که حتا در صورت نداشتن بکارت در بهترین حالت همواره مورد تبعیض و تحقیر اجتماعی قرار گرفتند و در بدترین حالت بهطور وحشتناکی به قتل رسیدهاند تا لکهی ننگِ ناموس و عزت خانوادهی پدر و همسر نباشند.
از طرف دیگر، زنان در جوامعی که باور به باکرهگی و بکارت دارند، همواره در استرس چگونه حفظکردن آن قرار دارند. به همین دلیل اکثر خانوادهها از فرستادن دخترانشان به مکتب و دانشگاه هم اجتناب میکنند تا مبادا به آنها تجاوز شود و با از دستدادن باکرهگی کسی حاضر به ازدواج با آنها نشود. زنان در چنین جوامعی همواره مجبور به سرکوب امیال جنسیشان بودهاند و یا دست به خودارضایی زدهاند که در هردو صورت باعث ضررهای غیر قابل جبرانی به آنها میشود. آنان مجبور میشوند تا برای اثبات «باکرهگی»شان تحت معاینههای پزشکی و حتا جراحیهای دشواری برای ترمیم پردهی بکارت قرار بگیرند. البته این جراحیها باعث افزایش دردهای عمیقی هنگام برقراری رابطهی جنسی در آنان همچنان میشود.
بکارت نوعی از سلطهی عریان بر بدن زنان
یکی از انتقادهای جدی که میتوان بر پردهی بکارت و باور به باکرهگی زنان داشت، کنترول مردان بر بدن زنان است.
باکرهگی مفهومی است که به زنان دستور میدهد بدنشان را برای همسر آیندهیشان حفاظت کنند؛ زیرا بدن آنها ملکیت مطلق شوهر آنهاست و مهمتر اینکه، این ملکیت با عزت مرد که ناموس گفته میشود رابطهی عمیقی دارد؛ یعنی هرنوع ارتباط جنسی زن قبل از ازدواج خیانت و جرم ناموسی گفته میشود که باعث خشم مالک بدن آنها که میتواند پدر، برادر، کاکا، ماما، شوهر، برادر شوهر، پدرشوهر و حتا اقارب نزدیک شود و سزای آن مرگ فجیعانه خواهد بود.
زنان زیادی شبیه این زن جوان ۱۷ ساله، قربانی باور به پردهی بکارت شدهاند؛ زیرا بدن آنها ملکیت و ناموس مردان خانواده و همسر آیندهی آنها محسوب میشوند. با آمدن مجدد طالبان، چنین باورهایی دوباره تقویت شده و احتمال دارد این باورها تا نسلهای آینده ادامه خواهد شد.