نویسنده: فرزانه پناهی
طویانه و مهریه در جوامع سنتی و مردسالار مانند افغانستان از مهمترین عواملی هستند که زنان را در موقعیت نابرابر و وابسته به مردان قرار میدهند. این رسم و رواجها، با تکیه بر نگرشهای دیرینه و فرهنگی، زنان را به عنوان «دارایی» و افراد «متعلق به مرد» تعریف میکنند. این فرآیندها به طور سیستماتیک قدرت و اختیار زنان را محدود کرده و در بسیاری موارد سبب خشونتهای خانگی و سوءاستفادههای عاطفی، اقتصادی و حتا فیزیکی میشوند.
در طویانه، مبلغی که خانوادهی داماد به خانوادهی عروس میپدازد، دختر به مثابهی کالایی برای مبادله در نظر گرفته میشود. این رواج ناشایست ظاهراً برای حمایت اقتصادی از خانوادهی دختر بهوجود آمده است؛ اما پیامدهایش بیشتر کاهش ارزش و استقلال دختر بوده است. در این فرایند، در ازای مبلغی پرداختشده، دختر عملاً به موضوع مورد معامله تبدیل شده و به دین و تعهد ابدی به مرد و خانوادهی او واداشته میشود. این موضوع خودبهخود سبب نابرابری میان زن و مرد شده و از همان ابتدا زن را در جایگاه فرودست قرار میدهد.
این ساختار، به طور آگاهانه یا ناآگاهانه، نظام مردسالارانه را تقویت میکند و به مرد این حس را میدهد که به واسطهی پرداخت طویانه، حق مالکیت یا تسلط بر زن را به دست آورده است. این مسأله زمینهساز بروز خشونت میشود؛ چرا که مرد و خانوادهاش، به دلیل پرداخت طویانه، زن را تحت فشار بیشتر قرار میدهند و از او انتظار دارند که مطیع خواستههای آنان باشد.
مهریه، که در ظاهر به عنوان حقی برای زنان تعریف شده است، در بسیاری موارد نقش دوگانه بازی میکند؛ از یکسو برای تضمین امنیت اقتصادی دختر در آینده، در صورت جدایی و طلاق مطرح میشود، از سوی دیگر، در ساحت عمل، بهویژه در جوامع مردسالار، به عنوان وسلیهی تحکیم جایگاه مرد و افزایش فشار بر زن به کار میرود. بسیاری زنان به دلیل ترس از دست دادن مهریه دچار نوعی اسارت حقوقی و عاطفی میشوند. در چنین شرایط، مهریه به جای آنکه ابزاری برای حمایت و تقویت حقوق زن باشد، ابزاری برای کنترول و محدودیت او است.
در برخی موارد، مردانی که احساس میکنند به دلیل مهریه دچار تعهدات سنگین مالی شدهاند، از این وضعیت برای اعمال خشونت روانی و حتا فزیکی علیه همسرشان استفاده میکنند. مهریه به جای اینکه به ابزاری برای توانمندسازی زنان تبدیل شود، خواسته و ناخواسته به عاملی برای تشدید خشونتهای خانگی بدل میشود. در چنین شرایط، زن به دلیل فشارهای مالی و اجتماعی، اغلب از درخواست طلاق و جدایی صرف نظر میکند و در یک رابطهی نابرابر و خشونتآمیز میماند.
این دو سنت، طویانه و مهریه، در کنار هم به تقویت ساختارهای پدرسالار و سلطهی مرد بر زن کمک میکنند. در این جوامع، زن به عنوان فردی که از نظر اقتصادی، اجتماعی و حتا حقوقی به مرد وابسته است، به طور مداوم با محدودیتهای زیادی روبهرو میشود. این وابستگی در مواردی که زن به دلیل فشارهای اجتماعی و اقتصادی قادر به جدایی یا استقلال نیست، تشدید میشود.
این ساختارهای نابرابر نه تنها سبب کاهش قدرت زن در تصمیمگیریهای شخصی و خانوادگی میشوند، بلکه تأثیرات مخربی بر اعتماد به نفس و هویت فردی او دارند. زنانی که در چنین ساختارهایی زندگی میکنند، به طور مداوم با احساس بیارزشی و فقدان استقلال دست و پنجه نرم میکنند. این احساسات، مستقیم یا غیرمستقیم، بر تمام جنبههای زندگی آنها تأثیرگذار است.
در نهایت طویانه و مهریه، خواسته یا ناخواسته به تقویت ساختارهای تبعیضآمیز و نابرابر کمک میکنند. این دو سنت نه تنها به تقویت سلطهی مرد و تضعیف استقلال زن میانجامند، که بسترساز بروز خشونت خانگی و سوءاستفادههای مختلف میشوند. برای تغییر این وضعیت، نیاز به بازنگری اساسی در نگرشها و قوانین اجتماعی و حقوقی، تقویت آگاهی عمومی و تلاش در مسیر برابری جنسیتی است. تنها از طریق تغییرات بنیادین در این ساختارها میتوان به جایی رسید که زنان به عنوان افراد مستقل، برابر و با حقوق کامل در جامعه شناخته شوند و از خشونت و نابرابری در امان بمانند.