بخش اول «هیچ امر قدسی نمی‌تواند؛ مانع حق آزادی بیان شود»

سحر ضیا

چکیده

آزادی بیان، حق طبیعی و ذاتی آدمی است. هیچ مانعی نمی‌تواند آن را محدود کند. بر اساس این حق طبیعی، ما می‌توانیم هر پدیده اجتماعی، نظام فکری، نظام دینی و مذهبی را که بر زندگی اجتماعی و فردی ما تاثیر داشته باشد، مورد نقد و تشکیک قراردهیم. آزادی بیان، راهی است برای نیل به جامعه‌ای مطلوب و انسانیِ عاری از خشونت، عاری زورگویی و رها از سوء استفاده از قدرت سیاسی و دینی. فلسفه آزادی بیان توهین و تحقیر نیست. بلکه، ترویج تساهل و تسامح در زندگی فردی و اجتماعی است. اگر نظام‌های فکری، سیاسی و دینی، با استفاده از حق آزادی بیان نقد می‌شود؛ این به‌معنای توهین و خصومت با طرفداران آن نیست. برعکس، به منظور فهم درست از پدیده‌ها است.

مفهوم آزادی

بحث آزادی، همزاد با زندگی آدمی است و آدمیان محصول آزادی. آزدی حق طبیعی انسان است. اگر آزادی از آدمیان گرفته شود، انسان بودن او بی‌معنا و جوهر انسانی‌اش ناقص می‌گردد. مبارزه برای آزادی در اشکال گوناگون، در تاریخ بشر وجود داشته است. با نگاه کلی و تاریخی، می‌توان گفت؛ جامعه‌ای بشری به دو قشر فرادستان و فرودستان تقسیم شده است. اقشار اجتماعی مسلط و فرادست، درپی این هستند که با سلب و نقض آزادی دیگران برای خودشان آزادی‌های بی‌قید و شرط فراهم کنند. هم‌چنان، اقشار و گروه‌های مسلط، با سلب کردن آزادی دیگران، می‌خواهند به امتیازات اقتصادی و سیاسی د‌سترسی پیدا ‌کنند. آزادی هرچند حق طبیعی آدمیان است. اما، برای به دست آوردن این حق طبیعی نیاز است که مبارزه و مجادله شود. به دست آوردن آزادی بدون مبارزه غیر ممکن است.

مفهوم آزادی، در حوزه‌های مختلف علوم انسانی مورد بحث قرار گرفته است. اما بیشتر ریشه فلسفی دارد. فلاسفه‌ی چون جان لاک و جان استوارت میل، به صورت جدی مفهوم آزادی را واکاوی کرده اند. هسته مرکزی فلسفه لاک و میل را آزادی تشکیل می‌دهد.

حق آزادی، در حوزه‌‌ای فردی و اجتماعی مطرح است. انسان در حوزه فردی به طور مطلق آزاد است وی مختار است که چگونه می‌اندیشد و چگونه رفتار می‌کند. اما در حوزه اجتماعی، تاحدی آزاد هستیم که آزادی ما آزادی دیگران را محدود نسازد.

آیزایا برلین فیلسوف و مورخ تاریخ اندیشه، این سخن جان استوارت میل را که «خصلت برجسته‌ و مایه امتیاز آدمی بر سایر موجودات نه قدرت تعقل و یا تسلط بر طبیعت بلکه آزادی است» را مورد تایید قرار می‌دهد. جامعه انسانی را جامعه می‌داند که شرط آزادی در آن تحقق یافته باشد. معنای آزادی از نظر برلین، داشتن فرصت برای انجام عمل است نه خود عمل، این همان نوع آزادی می‌باشد که او «آزادی گزینش» می‌نامد (نظری، ۱۳۹۱). آزادی گزینش به این مفهوم است که آدمیان حق انتخاب را داشته باشند و این حق انتخاب با هیچ رادع و مانعی مواجه نشود.

طبق نگاه جان استوارت میل، ویژگی و صفت مشخصه جامعه انسانی داشتن آزادی شهروندان است. در صورت که آزادی در جامعه نباشد و شهروندان به این حق طبیعی و ذاتی‌شان، دسترسی نداشته باشند به این گونه جامعه نمی‌توان گفت «جامعه انسانی» است.

آزادی در نظر برلین، به معنای عدم مداخله دیگران در کار آدمی است. ذات مفهوم آزادی در نگاه برلین، مقاومت است در برابر چیزی یا کسی که متجاوز و مستبد است؛ مقاومت در برابر دیگری که به حریم من تجاوز می‌کند، یا قدرت خود را بر من اعمال می‌کند و یا مقاومت در برابر مشغله‌های ذهنی، نگرانی‌ها، هراس‌ها و نیروهای غیرعقلانی. در این تعبیر، معنای بنیادین آزادی، آزادی از زنجیر، آزادی از زندان و آزادی از بردگی به دست دیگران است و باقی معانی (نظری، ۱۳۹۱).

در بحث آزادی، دو مفهوم آزادی منفی و مثبت مطرح است. این بحث در کتاب «دو مفهوم از آزادی» در سال ۱۹۵۸ توسط آیزایا برلین مطرح شده است. مفهوم آزادی منفی را در جواب این سوال که؛ قلمروی که باید تحت اختیار من باشد چه وسعتی دارد؟ و مفهوم آزادی مثبت یعنی جواب این پرسش که؛ آقا و صاحب اختیار کیست؟ مطرح می‌کند. به تعبیری آزادی منفی به معنای «آزادی از»؛ آزادی مثبت به معنای «آزادی برای» می‌آید. برای تعیین قلمرو آزادی منفی هرکس، نخست باید مشخص شود که چه درهایی به‌روی او باز است؟ تا چه حدود؟ و این درها راه به کجا می‌برند؟ یعنی حوزه و قلمروی که در آن افراد عملاً باید آزادی داشته باشند، تا بدون دخالت دیگران آنچه را که بخواهند انجام دهند و آنچنان که می‌خواهند باشند. دفاع از آزادی عبارت است از این هدف منفی، یعنی جلوگیر از مداخلات غیر (همان منع).

به صورت موجز، آزادی مثبت و منفی را با این عبارات می‌توان توضیح داد. آزادی منفی (Freedom from) یعنی آزادی از و آزادی مثبت (Capacity to) یعنی توانایی و ظرفیت انجام کنش. از سوی دیگر، می‌توان گفت؛ آزادی منفی نبود محدودیت بیرونی (External limits) و آزادی منفی نبود محدودیت درونی (Internal limits) است (www.libertarianism.org).

برای بهتر روشن شدن مطلب می‌توان گفت؛ آزادی منفی جنبه‌ای سلبی دارد، به این معنا که رادع‌های بیرونی در برابر آزادی افراد وجود نداشته باشد، این موانع می‌تواند جنبه‌ای عینی و انتزاعی داشته باشد. مثلاً، موانع عینی؛ جامعه، نظام‌های سیاسی و یا گروهایی اجتماعی و موانع انتزاعی یعنی؛ سنت‌ها، آموزه‌های مذهبی و هنجارهای فرهنگی می‌باشند.

آزادی مثبت جنبه‌ای ایجابی دارد؛ به این معنا که فرد توانایی و امکانات داشته باشد که به کنشگری بپردازد، سخن‌اش را بگوید و اندیشه‌اش را منتشر کند.

آزادی بیان

آزادی بیان، یکی از حوزه‌های آزادی است. دو مفهوم آزادی مثبت و منفی در بحث آزادی بیان نیز مطرح است. آزادی بیان یک حق طبیعی و غیر قابل سلب از آدمیان است. هیچ امر قدسی، هیچ فرد، گروه و نظام اجتماعی و سیاسی حق سلب‌کردن این حق را از آدمی ندارد. ما برای استفاده از حق آزادی بیان، از هیچ مرجع، فرد و گروهی نیاز نیست که اجازه بگیریم. چنانکه برای نفس کشیدن اجازه نمی‌گیریم و به صورت طبیعی از آن استفاده می‌کنیم. آزادی بیان به این مفهوم است که ما فکر و اندیشه‌ی خود را در مورد موضوعات اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی بدون ترس و واهمه ابراز نماییم.

آزادی بیان حقی است که ما طبق این حق هر نوع معلومات و نظریات را جستجو و تحقیق و دریافت کنیم و به هر وسیله‌ای آن را نشر کنیم (www.amnesty.org.uk). ابزارهای نشر می‌تواند؛ سخن گفتن، نوشتن و حرکت‌های اعتراضی و هنری باشند. نکته قابل تامل این است که هیچ تهدید و ترسی در قبال تحقیق، جستجو و نشر وجود نداشته باشد.

هر نظام فکری، فرهنگی، دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که بر سرنوشت ما تاثیر داشته باشد و زندگی ما را به لحاظ روانی و فزیکی تحت تاثیر قراردهد؛ ما می‌توانیم از حق آزادی بیان استفاده کنیم و در مورد آن نظام فکری سخن بگوییم، بنویسیم، اعتراض و انتقاد نماییم و آن نظام را تکذیب و رد کنیم. نسبت به صحت و سقم آن و جنبه‌های مثبت و منفی آن نظر بدهیم و استدلال نماییم و در رد و تایید آن موضع گیری عقلانی و منطقی کنیم. هیچ امر قدسی نباید بازدارنده حق آزادی بیان باشد. این کنش، یعنی ابراز نظر و استدلال، برای ما پیامدهای خطرناک جانی و روانی نباید داشته باشند. در صورت که زندگی ما، با خطر مواجه شود و از نظر روانی با تهدید مواجه شویم، به‌این معنا است که آزادی بیان ما، توسط افراد و گروها نقض شده است.

آزادی بیان، باید به منظور اصلاح و روشنگری باشد و در مسیر نجات خود و جامعه از دام خرافات و استبداد حرکت کند. به نیت ضرر رساندن و توهین به افراد نباشد. به صورت عقده مندانه، افراد و گروهای اجتماعی از طریق حق آزادی بیان مورد تحقیر و توهین قرار نگیرند. این محدودیت به این معنا است که ما نمی‌توانیم یک فرد و یا گروه اجتماعی را به دلیل حالت طبیعی و وضعیت بیولوژیکی شان مورد توهین قراردهیم. اما در صورت که افراد در سرنوشت جمعی اجتماع نقش داشته باشند ما می‌توانیم در مورد کنش‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی او ابراز نظر نماییم و بر کنش و بیان او نقد داشته باشیم.

به گونه مثال، ما می‌توانیم برتری جویی افراد و گروهای اجتماعی را مورد نقد قراردهیم و برای رد آن استدلال نماییم. این فهم و استدلال خود را از طریق نوشتن، گفتن و اعتراض همگانی کنیم. مثلاً، فردی که متعلق به یک گروه خاص اجتماعی است، اگر نسبت به دیگری، به دلیل تعلق به آن گروه خاص، اظهار برتری کند، ما می‌توانیم این حس برتری جویی را نقد کنیم و به چالش بکشیم. زیرا آدمی به لحاظ طبیعی و جوهری برابر خلق شده است و همه دارای کرامت انسانی اند. هیچ گروه اجتماعی نسبت به گروه اجتماعی دیگر برتری ندارد.

سوال مطروحه این است که قربانی آزادی بیان چه کسانی هستند؟ در حوزه اجتماعی و سیاسی واقعیت‌های پیدا و پنهانِ وجود دارد که بر سرنوشت جمعی و فردی شهروندان تأثیر دارند. این واقعیت‌ها می‌تواند؛ فساد مالی و اداری، سوء استفاده از قدرت سیاسی و سوء استفاده از باورهای دینی و مذهبی توسط حاکمان و طبقات مسلط باشد.

این حقایق کشنده را دانش‌آموخته‌گان و متعهد به ارزش‌های انسانی می‌توانند درک کنند. برای تبیین، توصیف و نقد آن حقایق، اقدام به سخن گفتن، نوشتن و اعتراض می‌کنند. وقتی یک نویسنده و منتقد در برابر فساد، خشونت، ترور و سوء استفاده‌های سیاسی و دینی ایستاد می‌شود بدون شک در معرض خطر قرار می‌گیرد. از اینکه توده‌ها یا عامه مردم کمتر توان شناخت و فهم این حقایق کشنده و پنهان را دارند و بیشتر باورمند به تفکر تقدیرگرایی هستند به ندرت از آنان که در برابر فساد و سوء استفاده قرار می‌گیرند حمایت می‌کنند. بر اساس این استدلال باید گفت قربانی آزادی بیان همواره روشنفکران، دگراندیشان و افراد که صادقانه در قبال سرنوشت اجتماعی احساس مسئولیت می‌کنند می‌باشند.

در افغانستان کنونی که تحت سلطه طالبان قراردارد، فعالان حقوق زن، مخصوصاً اعضای جنبش زنان که در برابر سرکوب، تبعیض جنسیتی، محروم سازی زنان از حق تعلیم، کار و مشارکت سیاسی، اعتراض می‌کنند با شدید ترین و خشن ترین روش‌ها توسط گروه طالبان سرکوب، لت‌و‌کوب و زندان می‌شوند. در حال حاضر، زنان و دختران معترض افغانستان قربانیان اصلی آزدی بیان در افغانستان تحت سلطه طالبان است.

ادامه دارد

به اشتراک بگذارید: