هشت مارچ؛ تجلیل از زنان بی‌چهره

نویسنده: فرید ارشاد

هشتم مارچ نه متعلق به زنان نامدار رسانه‌هاست و نه به آن «زنان برتر» که برنامه‌ی بی‌بی‌سی از آن‌ها یاد می‌کند. این روز هیچ‌گاه به موفقیت‌های فردی چند زن یا ده‌ها زنی که همیشه به‌عنوان «زنان برتر» نامیده می‌شوند، ربطی ندارد. هشتم مارچ، روز جهانی توده‌ی زنان است؛ روز زنانی بی‌چهره که داستان زندگی‌شان جذابیت رسانه‌یی ندارد، زیرا روایت‌شان تکرار ستم‌دیدگی و محرومیت است. این روز، روز زنان کارگری است که در کارگاه‌های کارآفرینان، نیکوکاران و خیّران استثمار می‌شوند؛ زنانی که در مناسبات سرمایه‌داری نه به‌عنوان انسان شناخته می‌شوند و نه از حقوق انسانی برخوردارند. هشتم مارچ، روز یادآوری ضرورت مبارزه‌ی جمعی برای احقاق حقوق زنان و رهایی از ساختارهای سلطه و ستم است، نه روز لبخندهای پس از موفقیت فردی یک زن.

اما آنچه قابل‌ تأمل و بررسی است، عنوان «توانمندسازی زنان» است که توسط دولت‌های نئولیبرال شکل گرفته و به‌ظاهر برای حمایت از زنان به کار می‌رود. این عنوان، مفهومی فریبنده و دروغین است که نه‌ تنها به رفع فقر و جایگاه «جنس دوم» بودن زنان کمکی نمی‌کند، بل‌که بی‌ارزش کردن کار زنان و استثمار نوین نیروی کار را به دنبال دارد. این ترفندی است برای به فراموشی سپردن آرمان رهایی زنان و پذیرش وضع موجود؛ حقه‌یی است برای تسلیم شدن در برابر نابرابری‌های جنسیتی و طبقاتی. من، به‌عنوان یک دانشجوی جامعه‌شناسی، وقتی به تاریخچه‌ی هشتم مارچ نگاه می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که زنان باید اعلام کنند: «ما به دنبال توانمندسازی زنان از سوی دولت‌ها و سرمایه‌داران نیستیم، بل‌که خواستار حقوق و سهم طبیعی و واقعی خود از منابع این جهان غارت‌شده هستیم و برای آن مبارزه می‌کنیم.» سهم‌خواهی زنان و احقاق حقوق پایمال‌شده‌‌ی‌شان، کابوس نظام‌های ستمگر در سراسر جهان است. به همین دلیل، تلاش می‌شود این حرکت عظیم صدساله زیر لبخندهای رضایت‌آمیز و پیروزمندانه‌ی چهره‌های مشهور زن پنهان شود و از محتوای اصلی خود تهی گردد.

آنان که مبارزه برای آرمان برابری جنسیتی را به اراده‌ی فردی زنان برای کسب موفقیت تقلیل می‌دهند، آگاهانه یا ناآگاهانه، ساختارهای اقتصادی و سیاسی‌یی را پنهان می‌کنند که نابرابری‌های اجتماعی را بازتولید کرده و فرادستان را بر فرودستان مسلط نگه می‌دارد. چنین رویکردی که اراده‌ی فردی را در برابر اراده‌ی جمعی تجلیل می‌کند، نهایتاً تقصیر ناکامی و محرومیت را بر دوش خود زنان می‌گذارد تا پرسشی متوجه ساختارهای مسئول وضع موجود نشود. آنچه من، به‌عنوان روز زن، مطرح می‌کنم، فراتر از مادر بودن یک زن، کتک خوردن یک زن یا حتی شوخی‌هایی درباره‌ی نادانی یک زن است. ماجرا بسیار عمیق‌تر از این‌هاست!

زنی را تصور کنید که در آستانه‌ی بیست‌سالگی است. فرهنگ، عرف و جامعه او را تحقیر کرده‌اند. او در این سن دو راه پیش رو دارد: یا در را باز کند و برود، یا پشت در بماند و غرغر کند که میلیون‌ها سال است همین بوده و تقصیر دیگران است. هشتم مارچ، دقیقاً برای آن زنانی است که درها را شکسته‌اند و برای آزادی، حق انتخاب، اندیشه و عمل خود مبارزه کرده‌اند؛ اما در افغانستان، پسران با هدیه دادن گل سرخ به دوست‌دختران‌شان این روز را جشن می‌گیرند. گروهی که خود را فمینیست دوآتشه می‌دانند و زیر چتر سرمایه‌داران از حمایت آن‌ها بهره می‌برند، با حرکات نمادین از این روز تجلیل می‌کنند. و عده‌ای بنیادگرا نیز یادبود این روز را «فرهنگ کفر» می‌دانند و به حفظ وضع موجود اصرار دارند. این است فهم و درک ما از حقوق زنان.

به اشتراک بگذارید: