نویسنده: فرزانه پناهی
آغاز سال تحصیلی دانشگاهی در افغانستان بدون حضور دختران، صرفاً یک رویداد آموزشی نیست، بلکه نمادی از حذف نظامند زنان از حیات اجتماعی و فکری کشور است. این اتفاق، بار دیگر نشان میدهد که تحصیل زنان در افغانستان نه بهعنوان یک حق تثبیتشده، بلکه همواره بهعنوان یک امتیاز مشروط در نظر گرفته شده است؛ امتیازی که میتواند بسته به شرایط سیاسی و اجتماعی، اعطا یا سلب شود.
آنچه امروز در افغانستان جریان دارد، امتداد تفکری است که طی سالها در لایههای اجتماعی این کشور ریشه دوانده است. حتا در دورههایی که مکاتب و دانشگاهها به روی دختران باز بودند، بسیاری از آنان همچنان برای تحصیل نیازمند اجازهی خانواده، پذیرش جامعه و تطابق با معیارهای سنتی بودند. در واقع، حق تحصیل دختران هیچگاه بهعنوان یک اصل مسلم و غیرقابل مناقشه پذیرفته نشد، بلکه همواره در معرض ملاحظات فرهنگی و خانوادگی قرار داشت.
در جامعهیی که تحصیل زنان مشروط به «اجازه» باشد، هر تغییری در موازنهی قدرت سیاسی میتواند این حق را به راحتی از بین ببرد. طالبان تنها یک گروه حاکم نیست که دسترسی زنان به آموزش را ممنوع کرده است، بلکه پژواک یک تفکر ریشهدار است که زن را بهعنوان عنصری تحت کنترل خانواده و جامعه میشناسد.
این طرز تفکر، خود را در اشکال مختلف نشان داده است؛ از ممنوعیت آشکار تحصیل دختران تا موانع پنهانی که پیش از سلطهی طالبان نیز وجود داشت. در بسیاری از موارد، حتا در شهرهای بزرگ مانند کابل و هرات، خانوادهها تحصیل را تا مقطعی معین میپذیرفتند، اما ادامه آن را به مسائل مانند «بلوغ»، یا «لزوم ازدواج» گره میزدند. به همین دلیل، بسیاری از دختران پیش از رسیدن به دانشگاه از چرخهی آموزش کنار گذاشته میشدند، نه به دلیل نبود امکانات، بلکه به دلیل هنجارهای اجتماعی که تحصیل زنان را ضرورتی نمیدانستند.
حتا پیش از تسلط طالبان، میزان بیسوادی در میان زنان افغانستان به مراتب بیشتر از مردان بود. این تفاوت نهتنها در نرخ سوادآموزی، بلکه در تعداد دانشجویان راهیافته به دانشگاهها و میزان مشارکت دختران در آزمون کانکور نیز آشکار بود. این آمار نشان میدهد که مشکل، صرفاً در نبود مکاتب یا کمبود استادان زن خلاصه نمیشود، بلکه نگرشی که تحصیل را برای دختران غیرضروری یا محدود به سوادآموزی ابتدایی میداند، چالشی اساسیتر است.
در چنین زمینهیی، ممنوعیت امروز تحصیل دختران تنها یک فرمان حکومتی نیست، بلکه تشدید یک بحران مزمن است. مسأله این نیست که طالبان روزی اجازه بازگشت زنان به دانشگاه را خواهند داد یا نه؛ بلکه مسألهی اصلی این است که جامعهی افغانستان تا چه حد آماده است تا تحصیل زنان را نه بهعنوان یک امتیاز، بلکه بهعنوان یک حق مسلم بپذیرد.
تا زمانی که این تغییر نگرش رخ ندهد، باز شدن دروازههای مکاتب و دانشگاهها نیز تضمینی برای بهبود وضعیت زنان نخواهد بود. تحصیل نباید امری باشد که با تغییر حکومتها به خطر بیفتد؛ بلکه باید به یک اصل تثبیتشده تبدیل شود که هیچ قدرتی توانایی سلب آن را نداشته باشد. سوال این است: آیا جامعهی افغانستان آمادهی پذیرش چنین تغییری است؟