وزیر امر به معروف طالبان بهتازگی بیان کرده است که «تطبیق شریعت، حدود اسلامی و حجاب زنان» خط سرخ حکومت آنها است. محمدخالد حنفی در ولایت سرپل «قانون امر به معروف و نهی از منکر» را خواست «مردم افغانستان» خوانده و تأکید کرده است که جامعهی جهانی باید از «انتقاد بیجا» خودداری کند.
این اظهارات ماهیت و هدف اصلی اسلام سیاسی را نمایان میسازد. در حقیقت، دلایل حضور مستمر و قدرتمند اسلام سیاسی بر اریکهی قدرت را میتوان در همین گفتههای طالبان یافت. او بهصراحت بیان میکند که تلاشهای آنها برای استقرار نظام جنسیتسالار مردمحورانه است که با تهدابهایی از اسارت، حقارت، بردگی جنسی و خانگی زنان، استوار گردیده است.
در چنین نظامی، تقسیم کار جنسیتی است. زنان از فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، علمی و اجتماعی کنار زده میشوند. آنها به جای مشارکت در جامعه، به ارائهی خدمات جنسی و خانگی به مردان و نظام پدرسالارانهی خانوادگی گماشته میشوند. در واقع جامعه به دو دسته تقسیم میشود: در یکسو مردانی قرار دارند که تمامی فضاهای عمومی را اشغال کردهاند؛ از طبیعت زیبا و آزاد گرفته تا بازارهای مالی، نهادهای قدرت، محیطهای آموزشی و استادیومهای ورزشی. در سوی دیگر، زنانی قرار دارند که محدود به ماندن در چهاردیواری خانهها میشوند. آنان درگیر رقابتهای تخریبی برای جلب توجه مردان خانواده و ارائهی خدمات جنسی و خانگی، تحت فشارهای اجتماعی و فرهنگی مردسالارانه قرار میگیرند. آنها در این سیستم موظف به رعایت همزمان ستمهای متقاطعی چون زیبایی، نظافت، نجابت جنسی، رعایت حجاب اجباری، اثبات ایمان، تمکین از مردان خانواده و ارائهی دستپخت خوب به آنها هستند. در حالی که مردان از دنیای رنگارنگ اجتماعی لذت میبرند، زنان از این آزادیها محروماند و حتا در فضای محدود خانههای خود نیز کمترین آرامش را نمییابند.
اسلام سیاسی از زنان چنین توقعی دارد و هرگز اجازه نخواهد داد این نظام مردسالار و زنستیز از هم بپاشد. طالبان بهعنوان حافظان این آرمانها و احکام اسلامی بهخوبی آگاهاند که اگر زنان به آگاهی و شناخت حقوق انسانیشان دست یابند، دیوارهای اقتدار اسلام سیاسی فرو خواهد ریخت؛ چرا که این نظام بر اساس بردگی و جهالت تحمیلی بر زنان بنا شده است. اگر زنان به درجهیی از آگاهی برسند که از این باورهای اسلامی عبور کنند، این زنجیرهای استبداد و تحقیر چگونه میتوانند پابرجا بمانند؟