نویسنده: عایشه هروی
در سایهی شبهای غمزدهی هرات، مردی جان خود را در میان درد و رنج از دست داد؛ مردی که نامش «انجنیر زلمی سلطانی» بود و حالا تنها یاد و خاطرهیی تلخ از او برای خانوادهاش مانده است.
به تاریخ ۷ قوس نیروهای طالبان او را از خانه یا شاید از خیابانهای شهر هرات با خود بردند؛ جایی که سکوت سنگین شب، تنها شاهد این دستگیری بود. کسی نمیدانست او چرا بازداشت شد؛ اما همه میدانستند که بازگشت از چنین بازداشتی، برای بسیاری تنها در کالبد بیجان ممکن بوده است.
روزها گذشت و خانوادهاش چشم به راه خبری از عزیزشان ماندند؛ اما آنچه به دستشان رسید، نه امید بود و نه آرامش؛ بلکه جسد بیجان مردی بود که شاید هزاران رؤیا و آرزو برای زندگی داشت. گفته میشود که این مرد در زیر شکنجهی طالبان جان سپرد؛ شکنجهیی که نه تنها جسم او، بلکه قلب خانواده و عزیزانش را نیز شکست.
زلمی، مردی از هرات، اکنون تنها نامی است در میان صدها قربانی دیگر، که همه قربانی خشونت و بیعدالتی شدهاند. طالبان که از زمان به قدرت رسیدن در افغانستان، سایهیی از وحشت و مرگ را بر این سرزمین گستردهاند، همچنان دست به اعمالی میزنند که حتا مرزهای انسانیت را نیز در مینوردد.
این جنایت، همچون خاری بر دل، نه تنها خانوادهی این مرد را، بلکه همه کسانی که برای عدالت و حقوق بشر دل میسوزانند زخمی کرده است.
داستان زلمی تنها یک داستان نیست؛ بلکه روایتی است از رنج و تلخی، از ظلم و از دست رفتن امید، در سرزمینی که سایههای تاریک استبداد همچنان بر آن سنگینی میکند.